دروس حوزه سیوطی استاد حیاتی سی دی صوتی
......................................
دروس حوزه سیوطی استاد آدینه وند، سی دی صوتی
..............................
سیوطی و علوم قرآن
سیوطی یکی از بزرگترین دانشمندان علوم قرآنی است که بیش از 40 اثر قرآنی تالیف کرده است که مهمترین آنها «الاتقان فی علومالقرآن » به شمار می رود. در این اثر خلاصه دیگر آثار او آمده است. وی این کتاب را بر مبنای کتاب « البرهان فی علوم القرآن » زرکشیو به عنوان مقدمه تفسیر بزرگش «مجمع البحرین و مطلع البدرین الجامع لتحریر الروایة و تقریر الدرایة » نوشته است. او در آن بهبیش از 150 اثر مراجعه کرده است.
کلیدواژه ها: سیوطی، الاتقان، علوم قرآن، دانشمندان علوم قرآن.
این نوشتار برگردان بخشی از مقاله «السیوطی و علوم القرآن » اثر استاد محمد یوسف شریحی است که در مجله «مجمع اللغةالعربیة بدمشق » شماره ربیع الآخر 1413 ه / تشرین الاول (اکبر) 1992م. به چاپ رسیده است.
عشق و علاقه سیوطی (849-911 ق) به قرآن و اهتمام به حفظ آن از همان اوان کودکی به عنوان ودیعه ای الهی در وجود او نمایانبود. بطوری که در کمتر از هشت سالگی کل قرآن را حفظ کرد (1) و این دلیل بر زکاوت و نبوغ اوست. پس جای تعجب نیست کهچنین شخصیتی با این اوصاف، ما را از این تالیفات بر جای مانده به شگفت آورد. بطوری که هر کدام از ما از خواندن این کتاب هاناتوان می ماند، چه رسد به تحریر و تالیف آن.
اولین تالیف او [در علوم قرآن]، «شرح الاستعاذة و البسملة » نام داشت که وقتی استاد او بلقینی آن را دید شگفت زده شد و برای آنتقریظی نوشت (2) .
سپس تالیفات سیوطی یکی پس از دیگری به نگارش درآمد. خداوند به سیوطی تفکری بارور و فکری فروزان و آگاه و تیزبین اعطانمود; بطوری که در بسیاری از علوم و فنون متبحر شد. علوم قرآن از جمله آن علومی بود که سیوطی به عنوان نعمت الهی از آنیاد می کند:
به من تبحر در هفت دانش ارزانی شده است: تفسیر، حدیث، فقه، نحو، معانی، بیان و بدایع... (3) .
سیوطی، بسیار به خود و به کتابهایش مباهات می ورزید و مرتبا می گفت «[فلان] کتاب را کسی به مانندش نیافرید» ... و از جملهآن کتابهایی که در مورد علوم قرآن است و او با این وصف از آن یاد می کند، به این قرارند:
1- الاتقان فی علوم القرآن;
2- الدر المنثور فی التفسیر بالماثور;
3- ترجمان القرآن;
4- اسرار التنزیل (و هو المسمی قطف الازهار فی کشف الاسرار);
5- الاکلیل فی استنباط التنزیل;
6- تناسق الدرر فی تناسب الآیات و السور (4) .
به علاوه یک کتاب خطی در مورد تالیفات سیوطی یافتم که شاگردش شیخ عبدالقادر شاذلی، در کتابش «بهجة العابدین » نوشتهاست:
این فهرست [کتب] عالم علامه، حافظ زمان، جلال الدین سیوطی است; از یک نسخه [خطی]، که در آن خط مؤلف موجود است (5) .
از آن فهرست، آنچه مربوط به علوم قرآن و متعلقات آن است، به این شرح گزینش کرده ام:
1- الدر المنثور فی التفسیر الماثور (12 مجلد ضخیم);
2- التفسیر المسند و یسمی (ترجمان القرآن) در 5 جلد;
3- الاتقان فی علوم القرآن (یک مجلد ضخیم);
4- الاکلیل فی استنباط التنزیل;
5- لباب النقول فی اسباب النزول;
6- الناسخ و المنسوخ فی القرآن;
7- مفحمات الاقرآن فی مبهمات القرآن;
8- اسرار التنزیل یسمی (قطف الازهار فی کشف الاسرار)، از اول، تا آخر سوره برائت (در یک مجلد ضخیم);
9- تکملة تفسیر الشیخ- جلال الدین المحلی (از اول قرآن تا آخر سوره اسراء در یک مجلد کوچک);
10- تناسق الدرر فی تناسب السور;
11- حاشیة علی تفسیر البیضاوی تسمی (نواهد الابکار و شوارد الافکار) 4 جلد;
12- التحبیر فی علوم التفسیر (یک جزوه مختصر);
13- معترک الاقرآن فی مشترک القرآن;
14- المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرب;
15- خمائل الزهر فی فضائل السور;
16- میزان المعدلة فی شان البسملة;
17- شرح الاستعاذة و البسملة;
18- مراصد المطالع فی تناسب المطالع و المقاطع;
19- الازهار الفائحة علی الفاتحة;
20- فتح الجلیل للعبد الذلیل فی قوله تعالی (الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور) الآیة، در آن 120 نوع از انواعبدیع را استخراج کرده است;
21- الید البسطی فی تعیین الصلاة الوسطی;
22- المعانی الدقیقة فی ادراک الحقیقة، یتعلق بقوله تعالی (و علم آدم الاسماء کلها);
23- دفع التعسف عن اخوة یوسف;
24- اتمام النعمة فی اختصاص الاسلام بهذه الامة;
25- الحبل الوثیق فی نصرة الصدیق، یتعلق بقوله تعالی (و سیجنبها الاتقی);
26- الفوائد البارزة و الکامنة فی النعم الظاهرة و الباطنة، یتعلق بقوله تعالی (و اسبع علیکم نعمه ظاهرة و باطنة);
27- المحرر فی قوله تعالی (لیغفرلک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر);
28- مفاتیح الغیب (از [سوره] «سبح » تا آخر قرآن در یک جلد);
29- میدان الفرسان فی شواهد القرآن;
30- مجاز الفرسان الی مجاز القرآن (این کتاب، مختصر شده کتاب مجاز القرآن شیخ عزالدین بن عبدالسلام است);
31- [الفیة فی القراءات العشر (6) ];
32- شرح الشاطبیة (ترکیبی);
33- الدر النثیر فی قراءة ابن کثیر;
34- منتقی فی تفسیر الفاریابی;
35- منتقی فی تفسیر عبدالرزاق;
36- منتقی فی تفسیر ابن ابی حاتم (یک جلد);
37- القول الفصیح فی تعیین الذبیح;
38- الکلام علی اول سورة الفتح (به دستور متوکلی);
این تمام تالیفات سیوطی در آن دست نوشته بود. به علاوه چند کتاب دیگر از تالیفات سیوطی را از کتاب او (حسن المحاضرة) بهشرح ذیل اضافه می کنم:
39- مجمع البحرین و مطلع البدرین (الجامع لتحریر الروایة و تقریر الدرایة) که الاتقان را مقدمه آن قرار داده است;
40- المتوکلی فی ماورد فی القرآن باللغات الحبشیة و الفارسیة و الرومیة و الهندیة... (این کتاب را بروکلمان نیز ذکر کرده است (7) );
41- جزوه ای در اصول تفسیر، که خلاصه کتابش، النقایه است (8) .
با نگاهی به عنوانهای تالیفات سیوطی در علوم قرآن و حتی دیگر علوم، مشاهده می کنیم که هدف سیوطی، تاسیس یک مکتبعلمی پیشرفته در فنون مختلف بوده است و این حقیقتی است که در تالیف او هویداست; به نحوی که هر یک از آن فنون یک فنکامل به شمار می رود که در آن مسائل کلان و خرد جمع آوری شده و این چیزی است که در فهرست کتب قرآنی او بطور واضحمشاهده می شود. هر یک از آن تالیفات، به مثابه یک حلقه مکمل برای دیگر حلقه هاست و مجموع آنها تشکیل دهنده یک فن کاملدر علوم قرآن به شمار می رود. سیوطی خود در مقدمه کتاب قطف الازهار به این نکته اشاره می کند. این مقدمه بهترین نمونه ایاست که بیانگر تلاش سیوطی در این زمینه است. در آنجا به کیفیت مکمل بودن برخی از کتاب ها برای برخی دیگر اشاره کردهاست و گفته است:
خداوندی که ستایش و حمد مخصوص اوست، بر من منت نهاد، به اینکه در علوم قرآن و حقایق آن تحقیق کنم و اسرار و وقایع آنرا جستجو نمایم. تا بدانجا که در آن علوم کتابهای مختلفی پدید آوردم; از جمله:
تفسیر ترجمان القران که اسناد آن متصل به رسول خدا و اصحابی است که او را درک کرده و وحی و قرآن و تفسیر و تاویل را از اوفرا گرفته اند و اگر این تفسیری که بدان اشارت شد، صرف نقل بوده، نکات بیانی و اعرابی در بر نداشت، [در عوض]، به دنبال آنکتب دیگری را به رشته تحریر درآوردم که مشتمل بر آن نکات بود; از آن جمله:
کتاب الاتقان فی علوم القرآن، که به منزله مقدمه مفسرین به شمار می رود و غالب اصول [تفسیری] در آن آمده است.
سپس در مورد احکام، کتاب «الاکلیل فی استنباط التنزیل » را در یک مجلد نگاشتم. این کتاب کلیه مسائلی را که در مورد احکامقرآن بیان کرده اند، دربردارد.
آنگاه تالیف جداگانه ای در اسباب النزول به نام «لباب النقول » نوشتم. این کتاب از نظر ایجاز و تحریر بدان گونه است که در نوعخود از جمیع کتب نگارش یافته [قبلی] برتری دارد.
سپس کتابی مختصر در مبهمات نوشتم که در نوع خود از لحاظ جامعیت و مؤخر بودن، به مانندش نیامده است. آن کتابمفحمات الاقرآن فی مبهمات القرآن نام دارد.
آنگاه یک تالیف جداگانه ای به صورت جزوه در مورد الفاظ دخیل معرب در قرآن به نام «المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرب » ترتیب دادم.
سپس جزوه ای با نام «معترک الاقران فی مشترک القرآن » تالیف کردم.
سپس مختصری را با نام «مجاز الفرسان الی مجاز القرآن » که البته ناقص ماند، نوشتم.
آنگاه کتاب خمائل الزهر فی فضائل السور را تحریر نمودم... (9) .
با نگاهی به آثار سیوطی در می یابیم که بیشتر تالیفات وی، شامل رساله های کوچکی می شود که احیانا [مطالب] برخی در بعضیدیگر مندرج گردیده است; به عنوان مثال کل کتاب مفحمات الاقران فی مبهمات القرآن (10) یا خلاصه آن را، در کتاب معترک الاقرآنمشاهده می کنیم; همچنین کتاب معترک الاقران (11) را جزئی از کتاب «الاتقان (12) »می یابیم. چنانکه تناسق الدرر فی تناسب الآیاتو السور، خلاصه کتاب اسرار التنزیل است و سیوطی این مطلب را در نوع شصت و دوم الاتقان که موضوع آن مناسبت آیات و سوراست، بیان داشته است (13) .
»و «المتوکلی (15) »به همین منوال است. هنگامی که خلیفهعباسی المتوکل علی الله از او خواست، در مورد الفاظ [معرب] دخیل در قرآن کریم کتابی بنویسد و لغات حبشی، فارسی و غیرعربی را [در آن] مشخص کند، دعوت او را پاسخ داد و کتاب المهذب را به ترتیب حروف معجم و بر اساس زبانهای حبشی فارسی،رومی و... بازسازی کرد و آن را به اسم خلیفه «المتوکلی » نام گذاری کرد. همه مطالب این دو کتاب، در کتاب دیگر او «التحبیر فیعلوم التفسیر (16) »در نوع چهلم (المعرب)، ضبط شده و خلاصه این سه کتاب در الاتقان در نوع سی وهشتم آن یعنی (فی ما وقع فیهالقران بغیر لغة العرب) مندرج است. سیوطی در آنجا گفته که یک کتاب جداگانه در این نوع به نام «المهذب فیما وقع فی القرآنمن المعرب » تالیف کرده است.
لهذا می توان گفت: کتاب الاتقان، حاوی بیشترین مطالب کتب قرآنی به رشته تحریر درآمده سیوطی است. او نخست، مباحثمختلف و مرتبط با قرآن- از جمله اسباب نزول، متشابه، مبهمات، تناسب سوره ها، معرب و... نوشته; سپس همه آنها را در کتابالاتقان فی علوم القرآن گنجانده است.
[بنابراین] این کتاب چنانچه از اسمش بر می آید- جامع مباحث گوناگون و مطالب خاص [در زمینه علوم قرآنی] است. لذا مطلب«علوم قرآن نزد سیوطی » را با بررسی کتاب الاتقان فی علوم القرآن - که بزرگترین اثر سیوطی به شمار می رود پی می گیرم.
سیوطی در مقدمه کتاب الاتقان -به مانند دیگر تالیفات به روش کتاب و اهمیت آن، منابع مورد رجوع و مطالب دیگر، اشاره نمودهو آن را بی سابقه برشمرده و گفته است:
من در آن زمان که به تحصیل علم اشتغال داشتم، از پیشینیان در این که چرا در انواع علوم قرآنی کتابی را تدوین نکرده اند، درشگفت بودم; چنانکه در مورد علم حدیث کتابی تدوین کرده اند تا اینکه از استادم... ابوعبدالله محی الدین کافیجی (17) - که خدا برطول عمر او بیافزاید و سایه اش را بر سرش بگستراند- شنیدم که گفت: در علوم تفسیر کتابی نگاشتم (18) که کسی پیش از منچنین کتابی تالیف نکرده است; پس نسخه ای از روی آن بنوشتم; اما بسیار کوچک بود; آن، دو باب است: باب اول در معنای تفسیرو تاویل و قرآن و سوره و آیه، و باب دوم در شرطهای اظهار نظر درباره مسائل قرآن و در خاتمه آن آداب عالم و متعلم.
این کتاب جان تشنه ام را سیراب نکرد و به سبیل مقصود هدایتم نکرد. پس از آن استاد ما... قاضی القضاة پیشوای مذهب مطلبی [شافعی]، علم الدین بلقینی (19) - رحمت خدا بر او باد- مرا از کتاب «مواقع العلوم من مواقع النجوم » برادرش قاضی القضاةجلال الدین، مطلع ساخت. من آن کتاب را لطیف و مجموعه ای با ظرافت یافتم که مرتب و با تقریر و تنوع و پرمحتوا بود. در آنجاشش امر کلی را ذکر کرده بود که شامل پنجاه نوع از انواع علوم قرآن می شود. سپس هر یک را با کلامی مختصر... افزوده است. لذامن در این زمینه کتابی نگاشتم و آن را التحبیر فی علوم التفسیر نامیدم. در این کتاب همان انواعی را که بلقینی آورده بود، من نیزدر آن آوردم و فوائد و نکات زیادی را بر آنها افزودم.
در مقدمه آن کتاب گفته است که علوم قرآن مانند هر فنی، مهمل باقی ماند تا اینکه بلقینی کتابش (مواقع العلوم) را نوشت وسپس آنرا تنقیح، تبویب و دسته بندی کرد; به نحوی که در این نوع بی سابقه بود. اما به هر حال هر امر بدیعی، کار کوچکی به شمارمی رود و [به مرور]، پیشرفت می کند; چنانکه ابوالسعادات ابن اثیر در مقدمه نهایه گفته است:
هر چیز نو و ابتکاری که قبل از آن مانندش نبوده، کم[مایه] و کوچک است و بعد زیاد و پرمایه می شود (20) .
سپس برای استاد ما ضرورت استخراج انواع [علوم قرآنی]، که بی سابقه بوده رخ می نماید. نیز [ضرورت] افزودن مطالب مهم دیگرکه قبلا در کتابها بطور کامل نیامده بود; لذا کمر همت به کار بست تا در این مورد کتابی که جامع فوائد و غرائب باشد، بنگارد و اینخود به تکمیل و نگارش کتاب «التحبیر فی علم التفسیر» در مورد دو نوع [از انواع علوم قرآنی] انجامید; چنانکه خود گوید، اینکتاب به سال 872 [ق] به اتمام رسید.
در ادامه، سیوطی در مقدمه الاتقان چنین می گوید:
سپس به خاطرم رسید که کتاب مفصل و مجموعه ضابطه مندی تالیف کرده و روش احصای مباحث را پیش گرفته، در هر بابتمام مطالب مربوط به استقصا جمع آوری کنم. البته چنین به نظرم رسید که در مورد نگارش این نوع کتاب، یگانه هستم و کسیپیش از من در این راه قدم نگذاشته است; حال آنکه در همان زمان که درباره این موضوع اندیشه می کردم; با خبر شدم که استادبدرالدین محمدبن عبدالله زرکشی- یکی از اصحاب متاخر شافعی ما- کتاب جامعی را با نام «البرهان فی علوم القرآن » به رشتهتحریر در آورده است.
لذا سیوطی در جستجوی آن کتاب برمی آید تا به آن دست می یابد و بسیار شادمان می شود و عزمش بر آنچه در نیت داشته، جزممی گردد و کمر همت می بندد تا تصنیفی که در نظر بوده، پدید آورد. کتاب الاتقان را می نگارد و انواع آن را با استفاده از کتابالبرهان و مناسبتر از آن، ترتیب می دهد; چنانکه خود گوید:
و برخی از انواع را در بعضی دیگر ادغام نمودم و مطالبی که لازم بود، بیان شود، تفصیل دادم و بر آنچه در کتاب البرهان از فرائد وفوائد و قواعد و مطالب پراکنده بود،... افزودم و آن را الاتقان فی علوم القرآن نامیدم و آن را به هشتاد نوع تقسیم کردم; بطوری کههر یک از آن انواع قابلیت آن را دارد که به تنهایی تصنیف جداگانه ای شود.
سیوطی در مقدمه کتاب می گوید که الاتقان را به عنوان مقدمه کتاب تفسیر بزرگش (مجمع البحرین و مطلع البدرین، الجامعلتحریر الروایة و تقریر الدرایة) نگاشته است. خلاصه مفاد مقدمه الاتقان که سیوطی در آن گزارش نگارش آن را بیان داشته به شرحذیل می آید.
1- انگیزه تالیف کتاب الاتقان، قلت کتب علوم قرآن و عدم جامعیت آن کتابها بوده است; نیز سیوطی از آنچه استادش کافیجی وقاضی القضاة جلال الدین بلقینی نوشته بودند، سیراب نشده بود.
2- قبل از تالیف الاتقان، کتاب التحبیر فی علوم التفسیر را که شامل آموخته های وی از کتب قبلی می شده، به نگارش درآورده ودر آن کتاب از قریحه و اندیشه خود به آن مطالب افزوده است.
3- همین که قصد تالیف الاتقان را می کند، به وجود کتاب البرهان زرکشی آگاهی یافته و چون به آن دسترسی پیدا می کند،خوشحال می شود و [آن را به عنوان منبع اصلی بر می گزیند و] به آن مطالبی می افزاید و یا برخی را در برخی ادغام و فصلی را برفصول آن می افزاید.
4- کتاب الاتقان را مقدمه تفسیر بزرگش (مجمع البحرین....) قرار می دهد. حاجی خلیفه، [در کشف الظنون] مقدمه [الاتقان] راچنین خلاصه کرده است:
... این کتاب مشهورترین و مفیدترین کتب سیوطی به شمار می رود و در این کتاب از تالیف استادش کافیجی و کتاب مواقع العلومبلقینی یاد کرده، آنها را کوچک و کم اهمیت می شمرد. آنگاه پس از نگارش کتاب التحبیر، کتاب جامع «البرهان » زرکشی رامی یابد; لذا کار را مجددا از سر می گیرد و به آن کتاب هشتاد نوع می افزاید و آن را مقدمه تفسیر بزرگ خود (مجمع البحرین) قرارمی دهد و می گوید: «در بیشترین «انواع »، کتابهای جداگانه ای تالیف کرده ام (21) ».
سیوطی در پایان مقدمه الاتقان، از کتابهایی که به آن رجوع کرده، یاد می کند و بسیار به خود و کتابهایش مباهات ورزیده و از آنهابه بزرگی و فخامت یاد می کند و آثار دیگران را همواره ناقص و گمراه کننده، توصیف می کند و می گوید:
و از جمله تالیفاتی که به این روش است; ولی در حقیقت با این کتاب تفاوت دارد و بلکه مطالب کمتری در آنها هست، شامل اینکتابهاست:
«فنون الافنان فی علوم القرآن » از ابن جوزی;
«جمال القراء» تالیف شیخ علم الدین سخاوی;
«المرشد الوجیز فی علوم تتعلق بالقرآن العزیز» از ابی شامه;
«البرهان فی مشکلات القرآن »، تالیف ابوالمعالی عزیزی بن عبدالملک، معروف به شیذله.
تمام این کتابها در قیاس با کتاب الاتقان، چون دانه ریگی است در کنار ریگزار یا قطره کوچکی در مقابل دریایی خروشان.
سیوطی در ذکر مراجع مورد استفاده در الاتقان ممتاز است; چرا که او آن منابع را به یکباره نمی آورد; بلکه آنها را بر اساس موضوعطبقه بندی کرده است.
مراجع مورد رجوع در الاتقان، بر حسب موضوع:
از کتابهای نقلی 19 عدد;
از کتابهای مجموعه های حدیث و مسندها: بیش از حد شمارش;
از کتابهای قرائت و اداء الحروف قرآن: 13 کتاب;
از کتابهای لغت و لغت های غریب و ادبیات عرب و اعراب: 24 کتاب;
از کتابهای احکام و مطالب مربوط به آن: 16 کتاب;
از کتابهای مربوط به اعجاز و فنون مختلف بلاغت: 51 کتاب;
از کتابهای رسم الخط [مصحف]: 3 کتاب;
از کتب جامع: 7 کتاب;
از تفاسیر غیر محدثین: 21 تفسیر.
مجموع مراجعی که سیوطی به آن تصریح داشته است، 154 کتاب می شود و این[عدد] به جز کتب حدیثی ای است که از ذکر آنغفلت ورزیده است.
آنچه او را در به دست آوردن این منابع یاری نموده، ارتباط او با کتابخانه محمدیه بوده است که سیوطی در این خصوص رساله ایبه نام «بذل المجهود فی خزانة محمود (22) »نگاشته است. یکی از استادان سیوطی به نام محمدبن سعد سیرامی خزانه دار کتبشیخونیه بوده است. سیوطی در شرح احوال وی در کتابش (نظم العقیان) می نویسد:
او به انواع فنون، عالم و به رستگاری شهره بود و کوشش او در نفع رسانی به طالبان علم بود (23) .
روش سیوطی در کتاب الاتقان - از نام گذاری «نوع » مورد بحث و بیان اهم مراجع مورد استفاده در آن، به دنبال آن از شرح وتوضیح آن «نوع » و بیان اهمیتش در تدبر در قرآن کریم و شرح معانی و استشهاد به آیات قرآن و کلام پیامبرصلی الله علیه وآله وآرای علما و طرح نظریه خود در بسیاری از مواضع - روشن می شود; به عنوان مثال چنانکه به نوع نهم در الاتقان (24) - که در موردشناخت سبب نزول است - مراجعه کنیم، ملاحظه می کنیم، سیوطی می گوید:
گروهی از دانشمندان تالیفات جداگانه ای در مورد سبب نزول تدوین کرده اند که قدیمی ترین آنها از آن علی بن مدینی - استادبخاری- است و از مشهورترین آنها، علیرغم کمبودهای موجود در آن، کتاب واحدی است. جعبری این کتاب را خلاصه کرده،اسانید آن را حذف کرده است; ولی چیزی بر آن نیفزوده است. شیخ الاسلام ابوالفضل ابن حجر کتابی در این زمینه نوشته که پیشاز تکمیل، وفات یافته است و ما آن را کامل نیافتیم. من در این زمینه کتاب جامع و مختصری نگاشتم که به مانند آن در این نوعتالیف نشده است; اسمش را «لباب النقول فی اسباب النزول (25) »نامیدم.
جعبری گفته: «نزول قرآن بر دو قسم بود: یک قسم ابتداء نازل می شد و قسم دیگر بعد از واقعه یا سؤالی نازل می گشت و در ایننوع چند مسئله است ».
که در ادامه پنج مسئله را بیان می کند.
سیوطی در این مبحث به اقوال علما فراوان استشهاد می کند; [مثلا] می گوید:
قال ابن دقیق العید... قال ابن تیمیه... قال الشافعی... قال امام الحرمین... قال الزمخشری... قال ابن جریر... قال الحاکم فی علومالحدیث... قال الزرکشی فی «البرهان »... قال ابن حجر، فی شرح البخاری....
سیوطی صرفا به نقل اقوال، بسنده نمی کند; بلکه آرای علما را نقد می کند یا جواب می گوید یا بر رای برخی صحه می گذارد و یارای برخی دیگر را مورد تشکیک قرار می دهد. مثلا در مساله دوم [از مبحث اسباب نزول] می گوید:
اهل اصول اختلاف کرده اند که آیا عموم لفظ معتبر است یا سبب خاص؟ به نظر ما قول صحیح تر همان اولی است.
سپس می گوید:
از جمله دلایل اعتبار عموم لفظ، احتجاج صحابه و غیر آنهاست. آنان در وقایعی به عموم آیاتی که در موارد خاصی نازل شده،استدلال می کردند و این روش در میان آنها شایع بوده است (26) .
آنگاه سیوطی می گوید:
اگر بگویی- که پس چرا ابن عباس عموم آیه (و لا تحسبن الذین یفرحون...) را معتبر ندانسته است، در جواب می گویم: بر او مخفینبوده است که لفظ، از سبب نزول اعم است; ولی او می خواسته است، این معنا را بفهماند که در این آیه، مورد خاصی منظور شدهاست... (27) .
سیوطی پس از ذکر اقوال علما در هر مساله ای، نتیجه آن آرا را بیان می کند. به عنوان مثال در مساله چهارم می گوید:
واحدی گفته است: سخن گفتن درباره اسباب نزول آیات قرآن جز به وسیله روایت و شنیدن از کسانی که شاهد نازل شدن آن آیاتبوده و بر اسباب [نزول] آگاهی داشته اند، جایز نیست....
آنگاه بعد از ارائه آرای علما در این زمینه، ادامه می دهد:
می گویم آنچه در [تعریف] سبب نزول می توان نوشت، آن است که سبب نزول امری است که آیه در ایام وقوع آن نازل شده باشد تاآنچه واحدی درباره سوره فیل گفته است که سبب [نزول] آن [سوره]، فیل آوردن اهالی حبشه می باشد، خارج شود. [این از اسبابنزول نیست; بلکه از باب خبر دادن از رویدادهای گذاشته است; مانند قصه نوح و عاد و ثمود و بنای کعبه و امثالهم...].
در پایان این نوع، نکته ای می آورد و می گوید:
در آنچه برایت در این مساله آوردم، تامل کن و آن را به درستی دریاب; چرا که من آن را با تفکر خودم از استقرای آرای پیشوایان [این فن] و از لابه لای کلمات آنها تحریر و استخراج نمودم و پیش از من کسی این مطالب را نگفته است (28) .
چنانچه به نوع شصت و دوم یعنی مناسبت آیات و سور مراجعه کنیم، ملاحظه می نماییم که سیوطی روش خود را با شخصی کهدر این نوع تالیفی جداگانه داشته، منطبق می داند و آنگاه به ذکر آرای علما در این خصوص می پردازد و تناسب و فوائد و اسباب آنمعرفی می کند... و می گوید:
علامه ابوجعفر بن زبیر- استاد شیخ ابوحیان- کتاب جداگانه ای در این موضوع تالیف کرده و آن را البرهان فی مناسبة ترتیبسورة القرآن نام گذاری کرده و از معاصرین نیز شیخ برهان الدین بقاعی در این باره تالیفی به نام نظم الدرر فی تناسب الآی و السوردارد.
نیز کتاب خودم که درباره اسرار نزول تالیف کرده ام و این فن را در بر گرفته و در آن به مناسبات آیات و سوره ها پرداخته ام و افزونبر آن وجوه اعجاز و اسالیب بلاغت را هم در بردارد. از آن کتاب، جزوه لطیفی تلخیص کردم که ویژه تناسب سوره هاست و آن راتناسق الدرر فی تناسب السور نامیدم... (29) .
در آخر الاتقان می گوید.
خداوند متعال بر من منت نهاد که این کتاب بدیع گران سنگ را به پایان رسانم; کتابی که حسن نظمش از رشته های مرواریدزیباتر است; جامع فواید و محاسنی است که در عصرهای گذشته در هیچ کتابی نیامده بود. قواعد و ضوابطی را در آن تاسیسنهادم که به فهم و درک کتاب منزل یاری می کند و نردبانهایی ساختم که بر اهدافش نایل می سازند و کمینگاههایی در آن ساختمکه از گنجینه هایش هر در بسته را از طریق آنها می توان باز کرد; لب اندیشه ها و برترین آرا و سخنان مقبول و راستین در آنآورده شده است; کتابهای علمی را چنان زیر و رو کردم [که گویی] کره و خالصی آنها را برگرفتم و در گلستان تفاسیر - با همهفراوانی شان- گذشتم و میوه ها و گلهایشان را چیدم و در اقیانوس فنون قرآن شنا و غواصی کردم و از آن گوهرها و مرواریدهایش رابرآوردم و معادن گنجها را شکافتم و شمشهای طلای آنها را بیرون آوردم و تار و پود کتابم را از آنها ساختم، تا آنجا که در آن سخنانبدیعی جمع شد; به نحوی که چشمها از دیدن آن ناتوان مانند و در هر نوع آن، آنچه در کتابهای مختلف پراکنده بود، گرد آمد... (30) .
پی نوشت ها:
1. حسن المحاضرة- 1/3363.
2. سیوطی در کتابش «التحدث بنعمة الله » ص 137، متن این تقریظ را آورده است.
3. حسن المحاضرة 1/338; التحدث بنعمة الله، ص 203.
4. سیوطی در این ادعا مبالغه نموده است; چرا که خود او به کتب سابق دست یافته بود; چنانکه از دیدن کتاب البرهان زرکشیشگفت زده می شود و نیز از کتاب استادش بلقینی...
5. بهجة العابدین ق: 35/ا; یک دست نوشته ای هم در کتابخانه الاسد الوطنیة به شماره 5896 موجود است; مقایسه کن با حسنالمحاضرة; 1/339- 340.
6. از نسخه دارالکتب الوطنیه دمشق عامره.
7. تاریخ الادب العربی; .G.II.IBI
8. این رساله با تعدادی از رساله های دیگر در سال 1331 ه به کوشش شیخ جمال الدین قاسمی در دمشق به چاپ رسیده است.
9. به این کتاب دست نیافتم; دکتر محمد سلمان در کتابش «السیوطی النحوی » به این کتاب اشاره می کند و من این مطلب را ازمقدمه سیوطی ص 129-130 نقل کرده ام. این کتاب خطی در کتابخانه سلیمانیه استانبول به شماره 41 (مراد نجاری) موجوداست. سیوطی به این کتاب و محتویات آن در مقدمه کتابش «تناسق الدرر فی تناسب السور» (تحقیق عبدالله درویش، طبعدارالکتب العربی، سوریه 1983) ص 25-26 اشارت کرده است.
10. این کتاب بارها به چاپ رسیده است. استاد دکتر مصطفی البغا، به تحقیق و تعلیق آن اهتمام ورزیده و کتاب، در مؤسسه علومالقرآن دمشق برای بار دوم و به سال 1983 م. به چاپ رسیده است. [....].
11. کتاب معترک الاقرآن فی اعجاز القران را احمد شمس الدین به سال 1988 م. در دارالکتب العلمیه با تحقیق و تصحیح به چاپرسانده است و قبل از او علی بجاوی آن را تحقیق کرده و در مصر به چاپ رسیده بود.
12. کتاب «الاتقان فی علوم القرآن » بارها به چاپ رسیده است: در سال 1978 م. به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم در بیروت بهچاپ رسید; نیز دکتر مصطفی نجا به تعلیق آن همت گماشت و در سال 1987م. در 2 جلد در دار ابن کثیر به چاپ رسید; نیزمقایسه کن کتاب مفحمات الاقران را با نوع سی وسوم از وجوه اعجاز قرآن در کتاب معترک الاقران: 1/336- 384 و با نوع هفتادممبهمات از کتاب الاتقان: 2/1089-1110.
13. بنگرید به: الاتقان فی علوم القران: 2/976; مقایسه کن با کتاب «تناسق الدرر».
14. دکتر تهامی راجی هاشمی، به تحقیق این کتاب همت گماشت و در چاپخانه فضاله مغرب تحت اشراف هیات مشترک انتشاراتمیراث اسلامی (حکومت مغرب و امارات متحده عربی) به چاپ رسیده است.
15. این کتاب در دارالبلاغة بیروت به سال 1988 م. با تحقیق دکتر عبدالکریم زبیدی به چاپ رسید.
16. کتاب التحبیر فی علم التفسیر قبل از کتاب الاتقان تالیف شده و شامل 102 نوع از انواع علوم قرآن می شود. موضوعات این دوکتاب نزدیک به هم است. دکتر فتحی عبدالقادر فرید، در سال 1982 پس از تحقیق، در دارالعلوم ریاض، آن را به چاپ رسانده وقبل از آن در لاهور پاکستان به چاپ رسیده بود.
17. محمدبن سلیمان بن سعد الدین بن مسعود محی الدین کافیجی ابوعبدالله; وجه تسمیه او در کثرت قرائت کتاب الکافیه ابنحاجب است. در قبل از سال 800(ه) متولد شده و در سال 879 وفات یافته است. برای شرح حال او ر.ک: حسن المحاضرة 1/549-550; بغیة الوعاة: 1/117-119; الضوء اللامع: 7/259; المنجم فی المعجم: ق: 26/ا (این کتاب خطی به شماره 231/900 درکتابخانه شیخ عارف حکمت، محفوظ است).
18. این کتاب «التیسیر فی قواعد علم التفسیر» نام دارد که به تحقیق ناصربن محمد مطرودی به سال 1990م. در دارالقلم دمشقبه چاپ رسید.
19. قاضی القضاة علم الدین صالح بن شیخ الاسلام سراج الدین، طلایه دار مذهب شافعی در زمان خود بوده است. در سال 791متولد و به سال 868 فوت شده است. نگر: حسن المحاضرة: 1/444-445; شذرات الذهب: 7/306.
20. ر.ک: نهایه ابن اثیر 1/5، تحقیق طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، نشر المکتبة الاسلامیه.
21. کشف الظنون 1/8.
22. این رساله را فؤاد سید در مجله «معهد المخطوطات العربیة مصر» در مجلد اول، جزء چهارم، مایو 1958، ص 128 به چاپرسانید.
23. نظم العقیان فی اعیان الاعیان سیوطی، تحقیق دکتر فیلیپ حتی، طبع نیویورک، 1927، ص 149.
24. الاتقان 1/92.
25. این کتاب بطور مستقل به کرات چاپ شده است; نیز در قالب حاشیه تفسیر الجلالین.
26. الاتقان 1/96.
27. همان 1/98.
28. همان، 1/109.
29. همان، 2/976.
30. همان، 2/1200، حاشیه دکتر بغا